اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

گاه...

گآه בلمـ مے گیرב

گآه زنـבگـے سـخت مے شوב

گآه تنهآ , تنهآیـے آرامش مـے آورב

گآه گذشته اذیتمـ میکنـב

ایـטּ `گآه هآ`... گهگآه تمآم روز و شب مـטּ مے شونـב

آטּ وقت بغض گلویـم رآ مـے گـیـرב !

בرست مثل همیـטּ روزهآ ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد