پَـر گرفتم . . .
حتی پـرواز را هم تجربه کردم . . .کاش زودتر می رفـــــــــــــتی . . .
درون من دختری زندگی می کند،
به غایت بینهایت لجباز...
آستین به فراموشی تو که بالا می زنم،
با همان سماجت کودکانه اش،
مو به مو سمفونی صدای بودنت را در لحظه هایم اجرا می کند...
ای تبلورِ تصوراتِ پوچِ من!
ای شیرینی ِ حقیقتی که تلخ و دروغین بود!
ای خاطره ی چون دود،
رویایی ِ من!
ای فراموشی ِ مطلق،
رهایی...!
ای که دستان تو انتهای زمین،
آغاز پرواز ِ آسمان بود!
ای که در دستانت ماند و مُرد همه ی شورها، عشق ها!
ای قله ی بلند فتح شده،
که تو را سخت فرو افتادم!
ای اولین!
ای آخرین!
...
چرا؟
چرا گم نمی شوی در فراموشیِ من؟!
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد...
"بی خبری" بی پایان ترین خبری است که از تو میرسد این روزها !
بی تابی نمیکنی...
بی قراری نمیکنم...
فراموشیمان مبــــــارک .
دیگــر نبـاشـی!
+خدایا ...
... :(