احمد شاملو
نه !
هــر بار کـه خـدا یــاد ِ دلــم کـرد …
تـنـم لــرزید …
نــه از خــدا …
از خـودم !
که از شــیطــان هــم شـیطـان تــَر شــدم …
نـگـاهم را مــی دزدم …
مبادا چشــمم در چشــم خدا گــیر کند …
چتر گناه را دور انداخته ام...
خدا امید هیچکس ُ نا امید نکن...
آسمان می بارد...
به حرمت کداممان، نمی دانم...!!!
همین را می دانم که باران صدای پای اجابت است و خدا با تمام جبروتش ناز می خرد
پس نیاز کن !
خُــدایــــ ـا
آسمــــانَتــــــــ چــه مــَزه ای است؟
مَن که فقــَـط زَمیــــن خــ ـورده ام !
هـیچ می دانی که همـیشـه بــه مــوقع
بـه دادِ دلـم تـو می رسی ؟؟!
آنـجا که خـسته ام ..
آنـجا کـه دل شکـسته ام ..
آنــجا که ازهـمه ی عــالم و آدم گـسستـه ام ...
همـیشه تـو هـمان دسـتی هسـتی
که مـی گـیری از دلـم غـبارِغـمهـا را،
خـــــدایِــا...
ســپــاس...