اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

وقتی که ..

وقتی که دیگر نبود...
من به بودنش نیازمند شدم...
وقتی که دیگر رفت...
من به انتظار آمدنش نشستم...
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم...
وقتی که او تمام کرد.
من شروع کردم...
وقتی که او تمام شد.
من آغاز کردم...
چه سخت است تنها متولد شدن.....
مثل تنها زندگی کردن است....

مثل تنها مردن...

دکتر علی شریعتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد