اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

عناوین یادداشت‌ها

  • ... جمعه 6 اردیبهشت 1392 12:54
    برای دوباره آمدن چشمهایم روز اولی ندارند ! اصلاً چشمهایم را ببندم که چه؟ کسی که بــــــاد دست به دستش کرد برگشتنی نیست . . . !
  • ماهی جمعه 6 اردیبهشت 1392 12:45
    گاهی از ته دل میخواهـمـ ڪه مـاهی بـاشم ماهی حافـظہ اش 8 ثـانیه استــ بی هیچ خاطـره ای!
  • گاهی نمیخواهمت! پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 20:16
    گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم ، حتی برای "تــــــــــو" که سالها منتظر در زدنت بودم !
  • دلتنگ مینویسم... پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 20:11
    من دلتنگ می نویسم اما تو دلتنگ نخوان بگذار این تنهایی های بی پایان این دوری های همیشگی این اشکها که اخرین سربازان این نبردند! تنها سهم من از این غنایم باشد... من عادت کرده ام به جنگهای نابرابر برنده یا بازنده...!
  • یاد... پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 20:10
    دستم را بگیر ، نگذار به یادت بیفتم …
  • خسته ام پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 20:07
    خستــه ام... روحــم مـی خواهد برود یک گوشه بنشیند پشتش را بکند به دنیــا پاهایش را بغـل کند و بلند بلند بگوید : من دیگر بــازی نمی کنم شمـآ جــر می زنیــد...
  • وابستگی پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 20:03
    خودت گفتی قراره پای این عشق همه دیوونگی مونو بذاریم خودت گفتی میشه رویا رو حس کرد تو این خونه از این حالی که داریم تو می خواستی که هیچ مرزی نمونه خودت خواستی خودت گفتی یکی شیم تو بودی گفتی لازمه یه وقتا اسیرِ بازیای زندگی شیم خودت مسبب خاطره هایی تو این شب گریه ها رو شاد کردی چه جوری از تو برگردم نمی شه منی که با تو...
  • گاهی وقتا... پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 18:19
    گاهی وقت ها ... !! یادت میره که ... لیوان چاییت رو به روت ... داره یخ می کنه ... ! یادت میره که ... بین اشک ریختنات ... پلک بزنــی ... ! یادت میره که .... شبها برای خوابیدن .... باید چشاتــو ببندی ... ! یادت میـــره که ... وقتی تلفن زنگ می خوره ... اون پشــت خط نیست .... ! یادت میــره که مقصرکی بود ...
  • دیگر هوایم را نداری. پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 18:14
    چــه قَــــدر دلَــــم هَــــوآیَــــت رآ مـ ـے کُــــنَد حــــآلآ کـــــه دیگـــــَر هَوآیَـــــم رآ نَدآرے...
  • قاصدکم... پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 02:01
    می گویند ستاره ای که گاه بالای ِ بام ِ خانه ی ِ ما می آید روح ِ غمگین ِ همان قاصدکی ست که شبی از ترس ِ باد پشت به جنوب وُ روو به جایی دور گذاشت ُ رفت ُ دیگر ... به خواب ِ هیچ بوته ای باز نیامد ...
  • قاصدک پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 01:58
    قاصدک! هان، چه خبر آوردی ؟ از کجا وز که خبر آوردی ؟ خوش خبر باشی، اما، اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند قاصدک در دل من همه کورند و کرند دست بردار ازین در وطن خویش غریب قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می...
  • ... پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 01:57
    ... یک... دو.... سه.... چندین و چند ...هر چقدر می شمارم خوابم نمی برد من این ستاره های خیالی را که از سقف اتاقم تا بینهایت خاطرات تو جاری است .... یادش بخیر وقتی بودی نیازی به شمردن ستاره ها نبود اصلا یادم نیست ستاره ای بود یا نبود... هر چه بود شیرین بود... حتی بی خوابی بدون شمردن ستاره ها.
  • ای کاش... پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 01:52
    کاش می شد آخر اسمت نقطه گذاشت تا دیگر شروع نشوی کاش می شد فریاد بزنم… پایان!
  • اشک هایم... پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 01:50
    اشک هایم را می بوسم وقتی در نبودنت برایم خودکشی می کنند!
  • ... پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 01:47
    بهای سنگینی دادم تا فهمیدم کسی را که قصد ماندن ندارد بایــد راهــی کــرد !
  • سرشارم از تنــهایـــــــــی . . . چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 17:11
    یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم . . . یه دل گرفته . . . یه زندگی پر از خالی . . . من سرشارم از تنــهایـــــــــی . . .
  • دلتنگم چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 17:07
    دلتنگم .... ...همین و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد...
  • رفتی... چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 02:50
    ازدوردوستت داشتم ! بی هیچ عطری آغوشی.. نگاهی... یا حتی لمس چشمانت تنها دوستت داشتم ... اما حالا رفتی... ... چه کنم با اینهمه وابستگـــــــــی... .؟!
  • تکرار در تکرار... چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 02:39
    هــــَر روز تکراریستــ... صُبــح هَمــ مــــآجَرای ســـآבه ایستــ! گنجشکــ ـها بیــ خوבیـــ شـُلوغــَشـــ می کننــב!
  • تنهایی ام چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 02:34
    چَـنـבیـــــטּ ســــآل اَسـت کـــﮧבَر قـَبـرسـتــــــآטּ ِ "تـَنـهـــــآیـی" امــ בَفـטּ شـُבه ام , مــــَـטּ "زنـــــــ ــבه" نـــیـــسـتـم , فـــَـــقــَـط نـــَفـَــس مـیـکِـشــم ...
  • این نیز بگذرد... چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 02:28
    هَر چـِـﮧ بـــےوَفایــے کَرد .. بـِـﮧ دِلخُوشــے ِبودَنَش با خُود گُفتَم .. اینْ نیزْ بُگذَرَد ..! لَعنَت بـِـﮧ مَنْ.... کـِـﮧ حَتــے یـِک بار با خُودْ نَگُفْتَم ، او نیز بُگذَرَد...
  • دلتنگی سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1392 14:04
    غـــُـــــصــ ـه اش بـــ ـه کنــ ــار.. دلتــنــ ـــگی دَرد دارَ د...
  • میبارم... سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1392 01:39
    همـیشـه وقـتـی دل تـنـگ مـی شـوم بـاران مـی بـارد بـگـذار ایـن بـار بـاران دل تـنـگ شـود و مـن بـبـــارم...
  • ... سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1392 00:54