اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

...

بدترین حالت ماجرا این است که طاقتمان تمام شود !

به روی خودمان نیاوریم...

و تا زمان مرگ ادامه دهیم...

خیلی ها این طور زندگی میکنند.

دست انداز کم طاقتی را رد کرده اند...

و افتاده اند توی سرازیری عادت...

نظرات 6 + ارسال نظر
شیدا پنج‌شنبه 7 شهریور 1392 ساعت 10:51 http://sheyda56nc.blogsky.com

مدت هاست خوشه نشین عادت شده ایم ...

نرگس شنبه 5 مرداد 1392 ساعت 18:20 http://asheghaneh1370.blogsky.com

الان همه رد کردن و فقط عادت کردن که ادامه بدن

فرشته چهارشنبه 2 مرداد 1392 ساعت 18:54 http://fereshte71.blogsky.com/

سهراب گفتی که : چشمها را باید شست ...


شستم اما به چه قیمتی؟


کم شدن سوی چشمانم باگریه های شبانه ی دل بارانیم


جور دیگر هم دیدم


دلها سیاه تر،دروغها رنگین تر،ماسک ها خوشکل تر و...

نرگس سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 18:48 http://asheghaneh1370.blogsky.com

هر کس جای من بود میبرید
اما..
من هنوز دارم میدوزم...

masoud--21 سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 14:46

تکپر باش..هر پر نباش...

م..... سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 14:31 http://pechpechhayeman.blogsky.com

چیزی که تبدیل به عادت بشه دیگه واقعی نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد