اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

بی خداحافظی


رفتی ؟

بی خداحافظی؟

فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟

رهایت میکنم...


 

رهایت میکنم وقتی داشتنت اسارتیست برای تو

من بیزار از تمام قفسها و بندها

شاید سهم تو آسمان وسیع تریست از آسمان دل من...

پر بگیر و برو

رهایی از آن توست...!!!

خیالت راحت...


خیالت راحت...!
قول داده ام...
گاهـــﮯ
هر از گاهـــﮯ
فانـــوس یادت را
میان ایـن کوچه ها بـﮯ چراغ و بـﮯ چلچلـﮧ، روشـن کنم
خیالـت راحت! من همان منــم؛
هنوز هم در این شبهاے بـﮯ خواب و بـﮯ خاطـــره
میان این کوچـﮧهاے تاریک پرسـﮧ میزنـم
اما بـﮧ هیچ ستاره‌ے دیگـرے سلام نخواهــم کرد...
خیالت راحت!!!

تکیه کن...

به من تکیه کن....
من تمام هستی ام را دامنی می کنم تا تو سرت را بر آن بنهی!

هرجه بخواهی همان را بخواهم...


آنقدر دوستت دارم

که هر چه بخواهی همان را بخواهم

اگر بروی شادم

اگر بمانی شادتر
تو را شادتر میخواهم
با من یا بی من
بی من اما
شادتر اگر باشی
کمی
فقط کمی
ناشادم
و این همان عشق است
عشق همین تفاوت است
همین تفاوت که به مویی بسته است
و چه بهتر که به موی تو بسته باشد
خواستن تو تنها یک مرز دارد
و آن نخواستن توست
و فقط یک مرز دیگر
و آن آزادی توست
تو را آزاد میخواهم

همانطور که خودت این را میخواهی ...

واژه ها...


چقدر سر به هوایند !

این واژه هایی که از قلبم می گریزند ...

حواسشان به من و تو نیست!

...

نه من را آرام می کنند

و نه تو را ماندگار ...

به خیال هایت برس!


دلتنگی هایم را
مگر جز تو بهانه ایی میشود؟
به دل نگیر مهربان
من اینجا از بس تنهایم
تو را بهانه میگیرم
تو با خیال راحت
به خیال هایت برس...

کنارم هستیو...


کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه

خودت میدونی عادت نیست ، فقط دوســـت داشتن محضه

کنارم هستی و بازم ، بهونه هامو میگیرم

میگم وای ، چقدر سرده ،‌میام دستاتو میگیرم

یه وفت تنها نری جایی ، که از تنهایی میمیرم

از اینجا تا دم در هم بری ،‌ دلشوره میگیرم

فقط تو فکر این عشقم ، تو فکر بودن با هم

محاله پیش من باشی ، برم سرگرم کاری شم

میدونم که یه وقتایی ، دلت میگیره از کارم

روزایی که حواسم نیست ، بگم خیلی دوست دارم

تو هم مثل منی انگار ، از این دلتنگی ها داری

تو هم از بس منو میخوای ، یه جورایی خودآزاری

یـــــه جـــــــورایـــــــــــــــی ، خــود آزاری

  کنارم هستی و انگار ، همین نزدیکیاست دریا

مگه موهاتو وا کردی ، که موجش اومده اینجا

قشنگه ردپای عشق ، بیا بی چتر زیر برف

اگه حاله منو داری ، میفهمی یعنی چی این حرف

میدونم که یه وقتایی ، دلت میگیره از کارم

روزایی که حواسم نیست ، بگم خیلی دوست دارم

تو هم مثل منی انگار ، از این دلتنگی ها داری

تو هم از بس منو میخوای یه جورایی خودآزاری

یـــــه جـــــــورایـــــــــــــــی ، خــود آزاری...

یادگاری


یادگار دونفرگی هایمان
همین کابوس های شبانه است...

نگران نباش...


مـی گویند :
واژه هایت بوی شکستن مـی دهد ...
سوء تعبیر شده !
فقط چند ترک ساده است ...
تو نگران نباش ،
تا روز دیدنت سرپا می مانم...
قول می دهم !