اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

اشتباهــــی... !

...از عشـــــق که حرف می زنی یاد حبـــــابی می افتم که به تلنگری بند است

نمی نویسم...!

نمی نویسم …..

چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی

حرف نمی زنم ….

چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی

نگاهت نمی کنم ……

چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی

صدایت نمی زنم …..

زیرا اشک های من برای تو بی فایده است

فقط می خندم ……

چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام.

مردانگی...

دلم حضور مردانه میخواهد.

نه اینکه مرد باشد!

نه! 
مردانه باشد....
حرفش....قولش....فکرش...نگاهش...قلبش

 

آنقدر مردانه باشد که بتوان تا بی نهایت به او

 

اعتمادکرد...
تکیه کرد!

حســــــــــادت ...


حسادت میکنم...!!

به پیراهنت  به آفتاب بالای سرت به آینه اتاقت که

هرروز یک دل سیر تماشایت میکند...

به دوستانت...

من یک نفر، بی انصاف...

چطوریک تنه به یک لشکرحسادت کنم؟

دلتنگی


من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟

پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم

تنهاییت برای من …

غصه هایت برای من …

همه بغضها و اشکهایت برای من ...

بخند برایم بخند...

آنقدر بلند...

تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…

صدای همیشه خوب بودنت را

دلم برایت تنگ شده ..

من از تو هیچ نمیخواهم...


من ازتو هیچ نمیخواهم...

فقط ...

فقط به آن لعنتی که عاشقانه دوستت دارد...

بگوحلالم کند اگرهنوز شب ها

بایاد تو می خوابم...

...


آنقدر دوستت دارم

                که گاهی فراموش میکنم

                                                تودوستم نداری...!

خدایا شکرت...


 خــدایـا ...

هـیچ می دانی که همـیشـه بــه مــوقع

بـه دادِ دلـم تـو می رسی ؟؟!

آنـجا که خـسته ام ..

آنـجا کـه دل شکـسته ام ..

آنــجا که ازهـمه ی عــالم و آدم گـسستـه ام ...

همـیشه تـو هـمان دسـتی هسـتی

که مـی گـیری از دلـم غـبارِغـمهـا را،

خـــــدایِــا...

         ســپــاس...

درد ِ من...


دردم این نیست که او عاشق نیست
دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است
دردم این است که با دیدن این سردیها من چرا دل بستم...

ستاره ها


ستاره ها هر کدام در آسمان برای یک دل هستند
و برای هزار چشم چشمک می زنند …
درد دلم را برای کسی میگفتم که یک دل و یکرنگ بوداما...
ازین پس باید که درد دلم درونم بماند و تبدیل به بغض شود
و در آخر سر بغضم تبدیل به همان گریه شبانه شود…

همان بهتر!!