شادم که در خیال تو می گریم
شادم که بعد وصل تو باز اینسان
در عشق بی زوال تو می گریم
پنداشتی که چون ز تو بگسستم
دیگر مرا خیال تو در سر نیست
اما چه گویمت که جز این اتش
بر جان من شراره ی دیگر نیست ...
فروغ فرخزاد !
بـعضـی آدم هـا را نـمیشـود داشـت !
فقـط مـیشـود یـک جـور خـاصـی دوستـشـان داشـت !
بـعضـی آدم هـا اصـلا بـرای ایـن نـیستـنـد ،
کـه بـرای تـو بـاشنـد یـا تـو بـرای آن هـا !
اصـلا بـه آخـرش فکـر نـمـی کنـی ...
آنهـا بـرای ایـننـد کـه دوستـشـان بـداری ،
آن هـم نـه دوسـت داشتـن مـعمـولـی نـه حتـی عـشـق !
یـک جـور خـاصـی دوسـت داشتـن کـه اصـلا هـم کـم نـیسـت ...!
ایـن آدم هـا حتـی وقتـی کـه دیگـر نـیستنـد هـم ،
در کنـج دلـت تـا ابـد یـه جـور خـاص دوسـت داشتـه خـواهنـد شـد ...
+ ...
زندگی میکنم ...
حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!
چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد ،
بگذار هر چه از دست میرود برود؛ من آن را میخواهم که
به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را .
بابا لنگ درازِ من همین که هستی
دوستت دارم ...
حتی سایه ات را که هرگز به آن
بدترین حالت ماجرا این است که طاقتمان تمام شود !
به روی خودمان نیاوریم...
و تا زمان مرگ ادامه دهیم...
خیلی ها این طور زندگی میکنند.
دست انداز کم طاقتی را رد کرده اند...
و افتاده اند توی سرازیری عادت...
تنهایی ِ من شاید، از نوع ِ نادرش باشد !
تنهایی ِ من پُر صداست...
پچ پچ ِ فکر دارد...
زوزه ی باد هم...
آوای دل تنگی هم که غوغا می کند...